《در خیابانهای خلوت و پر از عطر خاطره قدم میزدند، شانه به شانه، در سکوتی پر از حرفهایی که گفته نشده بود. او دوربینش را بالا برد تا لحظهای را ثبت کند، اما قبل از آنکه شاتر را فشار دهد، گرمایی بر روی سرش احساس کرد.
سرش را بهآرامی چرخاند؛ نگاهش با نگاه او تلاقی کرد، چشمانی پر از آرامش و بیقراری. او سرش را به سمتش خم کرده بود و با لبخندی که چیزی میان عشق و امنیت در خود داشت، آرام بر پیشانیاش بوسهای زد.
او دوربین را مقابل صورتش نگه داشت، اما انگار آن لحظه بیش از هر عکسی در دلش حک شده بود. گویی جهان متوقف شده بود؛ صدای خیابانها، عبور ماشینها و حتی وزش باد. تنها آن دو و لحظهای از جنس جاودانگی باقی مانده بودند...🌱💚
~ سلام به شما عزیزای دل🥹🙋🏻♀️
بعد از مدت ها پست جدید،این روزها درگیر درس و مدرسه ام و بلاخره تونستم امتحانات رو به خوبی پشت سر بزارم😍
نان اچما ی نون همه کاره است که من معمولی درستش کردم🥲توی تصاویر اولی مشخصه که کاملا روی نون برشته نشده😅
میزان عجول بودنم رو به تصویر میکشه دقیقا😁توی تصویر دوتا آیدی میبینید که یکی متعلق به پیجم در اینستاگرام هست💚
#Roshi_89
...